از دکتر بپرسید!

  1. mowlaviii@gmail.com
  2. از دکتر بپرسید
  3. جمعه, 25 دی 1394
  4.  اشتراک از طریق ایمیل
استاد بزرگوار و محترم ...با درود و سپاس و پوزش ...ببخشید دکتر عزیز ...من یک پرستار هستم ...حدود پنج سال هست که به خاطر یک خطا و اشتباه در حرفه ام دارم زجر می کشم....به کمک و مشاوره تون واقعن نیازمند و محتاجم ...از عذاب وجدان دارم زجر کش می شم و توی جهنم خودم دارم می سوزم و دست و پا می زنم ...هر چند می دونم وقت جنابعالی خیلی ارزشمند تر از اینه و نباید که با حرف ها و این مسئله ها ، حیف بشه ...ولی درمانده ام و محتاج ...ممنونم اگر کمکم کنید و راهنمایی بفرمایید . من شرح ماجرا رو خدمتتون عرض می کنم :
در دوران سربازی ، پرستار یکی از بیمارستان های ارتش بودم . کم تجربه بودم ، ولی توی دوران تحصیلم اصلا کم کاری نکرده بودم و تا جایی که استادان و مربیان کارآموزی مطلب و مهارت ارائه کرده بودند یاد گرفته بودم . از نظر دانش و مهارت وضعیتم بالای میانیگین بود شاید کمی هم بهتر ولی خوب اکسپرت نبودم . بدون اینکه بپرسن و بخوام منو فرستادن توی بخش POST ICU . یه سر پرستار بد اخلاق و بی شعور داشت که اگر موردی پیش میومد بد جوری جلوی جمع سرزنش می کرد و داد و فریاد می کرد و آدمو تحقیر می کرد و آبرو و حیثیتشو بر باد می داد ، مخصوصا نسبت به سربازا که شهروند درجه 3 بیمارستان محسوب می شدند . یکی دوبار به خاطر مسائل کاری منو جلوی جمع سرزنش کرده بود و سرم داد کشیده بود . بیمارستان جو نظامی و خیلی بدی داشت . یک ماه بود که اونجا بودم . یه مریض اومد برامون خانم 76 ساله که به خاطر عفونت بعد از عمل در ناحیه شکم بستری شده بودند . علت جراحی شکم ، توده ی خوش خیم روده بود که کولستومی شده بود و ناحیه لاپاروسکوپی به طول 15 سانتیمتر برش جراحی باز و لبه های زخم برش جراحی دچار عفونت شده بود که طبق نظر پزشک جراح نیاز به دبریدمان نبود و آنتی بیوتیک تراپی کافی بود . آنتب بیوتیک تراپی با تازوسیین بتالاکتام شروع شده بود براشون . وزن زیادی داشتند و چاق بودند . و حدود 3 سال بیحرکتی به دنبال مشکلات ارتوپدی پاها و پارا پارزی پاها که علتش ذکر نشده بود . به علت وزن زیاد دچار bed sore پشت در ناحیه کمر به مساحت حدود 5 سانتیمتر مربع در لایه سطحی پوست شده بودند که پانسمان کامفیل می شد و تشک مواج داشتند . اپیوم ادیکشن خوراکی روزانه و دیابت ملیتوس داشستند که دریپ انسولین براشون تجویز شده بود . محدودیت حرکتی به صورت عدم توانایی راه رفتن بود و بدون کمک نمی تونستند بایستند مدت 3 سال با ویلچیر جا به جا می شدند. انوکساپارین 40 روزانه پروفیلاکسی براشون تزریق می شد و سوند فولی داشتند کلیه ها سالم و آزمایشات نرمال بود . همچنین نارسایی مختصر قلبی باتوجه EF =40% در اکوی قلب داشتندBP= 110/80 , HR=62 داشتند و ریتم سینوسی نرمال بود و حال عمومی خوب هوشیار بودند و روحیه ی بیمار خوب بود . به علت چاق بودن و در دسترس نبودن عروق محیطی پس از چند روز پزشک ICU تصمیم به ایجاد CVLine ساب کلاوین کردند . آنتی بیوتیک تراپی و دریپ انسولین از این به بعد از طریق CVLine اجرا می شد . اکثر اوقات مقداری خون به درون لاین ها و تیوب رابط پمپ سرنگ پس می زد که سعی می کردم اگر توی لاین ها ترومبوز شده ( کلات ، لخته ) بود ، وارد جریان خون نشه و اکثر اوقات آسپیره می کردم . ولی بعضی اوقات آسپیره نمی شد و مجبور بودم Push کنم و دوباره آسپیره کنم که بعضی اوقات پس از پوش کردن هم چیری آسپیره نمی شد ولی مسیر باز میشد . این ماجرا به کرات اتفاق می افتاد از طرفی وقتی می دیدم با پوش کردن هم مشکلی پیش نمیاد و از طرفی مریض اناکساپارین هم می گیره ، از این به بعد اگر مسیر بسته میشد قطعه لاستیکی ست سرم رو فشار میدادم ، و توی این 5 یا 6 روزی که این کا رومی کردم هم مشکلی پیش نیومده بود . از طرفی قبلا هم میدیدم که خیلی از پرستارهای دیگه هم برای مریض های دیگه همین کا رو می کردن و فقط پوش می کردن . بماند اینکه تنها چیزایی هم که در مورد CVLine توی دوران دانشجویی خونده بودم یا توی کارآموزی به ما گفته بودند مراقبت از نظر آمبولی هوا و پانسمان محل کاتتر و عفونت بود و تا جایی که یادمه در مورد اقدامات در موقع کلاته شدن لاین ها چیزی نمی گفتند . در بدو ورود به این بیمارستان هم کسی به ما آموزشی نداد . جز روتین های بخش و چیزهای اولیه . بیمار . به خاطر همین ها کم کم از صرافت آسپیره کردن افتادم و منم فقط پوش می کردم و میدیم که مشکلی پیش نمیاد . بیمار پس از 10 روز در پایان شیفت صبح ازPOST ICU ما ، منتقل به بخش جراحی شدند اما پس از 24 ساعت با تنگی نفس شدید ناگهانی ، O2sat= 68-70 و BP= 190/110 و ,HR= 110سیانوز مختصر محیطی، بد حال شده بودند و مجددا منتقل POST ICU ما شدند . ریه ها رال داشت RR =28-30 و تعریق داشتند و خیلی بد حال شده بودند و توی ادم حاد بودند. همه متحیر و ناراحت و عصبی بودن که چرا مریضی که از POST ICU ترخیص شده بود و حالش خوب بود ، یه دفعه بد حال شده . ECG گرفتیم توی ECG جدید ST elevation و RBBB داشتند . واقعا خشکم زده بود . یه لحظه دست و پاهام سست شد گفتم نکنه ناشی از پوش کردن من باشه و آمبولی ریه پیدا کرده باشه ؟ توی همین حین پزشک بیهوشی اومد و ECG رو دید ، گفت MI کرده و بلوک پیدا کرده . اما هنوز شک داشتم که نکنه آمبولی ریه پیدا کرده باشه . همه افتادن دنبال ایراد گرفتن از کار هم و اینکه تقصیر رو میشه گردن چه کسی بندازن .
با دیدن این فضا و اظهار نظر پزشک بیهوشی مبنی بر MI ، از اینکه بگم من چند روز پیش برای باز کردن مسیر لاین ها ، پوش کردم منصرف شدم . از طرفی با توجه به شلوغی بخش جراحی ممکن بود پرستاران اونجا هم همین کار رو کرده باشن . چند تا از پرستارای اکسپرت خارج از بیمارستان پرسیدم که آیا امکان آمبولی ریه با پوش کردن ممکنه ، بعضی گفتند آره و بعضی هم نه . و یکیشون که خیلی قبولش داشتم گفت اگر آمبولی ریه اتفاق افتاده باشه ، با این شرایط ظرف یکی دوساعت منجر به مرگ میشه . اما ما مریضو نسبتا stable کرده بودیم دریپ TNG و Lasix اضافه شد و تا پایان شیفت عصر اتفاق حاد تری براش نیفتد و نسبت به صبح بهتر بود یه جوری خیالم راحت شد و بالاخره شیفتم تموم شد و مریضو تحویل دادم به شبکار ولی متحیر و درمانده بودم . از اونجا که اون زمان اعتقادات مذهبی داشتم ، رفتم استخاره گرفتم برای اینکه آیا این خطا از جانب من بوده یا نه و اینکه این ماجرا رو بگم یا نه ؟ جواب استخاره منفی بود و گفته بود این کار رو نکنم . خیالم از بابت امبولی ریه راحت شد . جواب استخاره رو که شنیدم منفی بود ، خوشحال شدم با خودم گفتم اگر تا الان اتفاقی نیفتاده پس بخیر گذشته ، اصلا ممکنه طبق گفته ی دکتر بیهوشی MI کرده باشه یا شاید هم یه ادم حاد با توجه به سابقه ی نارسایی قلبی مختصری که داشت بوده باشه یا اصلا اگر آمبولی ریه هست منشا دیگه ای داشته یا حداقل کار من باعث و علت نهایی اش نبودم .
فردا صبح که اومدم شوکه شدم ، صورت ، پاها و دستهای مریض ورم کرده بود و متاسفانه مثل بادکنک باد کرده بود ، برای مریض مشورت نفرولوژی درخواست کرده بودند . ویال آلبومین گرفته بود و دستورات قبلی در آزمایشات اورژانسی جدید cr =5 و urea=49 داشت و دوباره تنگی نفس و تاکی کاردی و ادم . اینگار که بدتر شده بود . نفرولوژیست هم اومد یه سری ازمایشات درخواست کرد و سونو . جراح که اومد ویزیت کنه ، فکر کردم تا غیر مستقیم ازش بپرسم که ممکنه وضعیت مریض آمبولی ریه باشه ؟ که جواب داد نه مطرح نیست . البته چون همون اول با فرض اینکه داره مدتیه که انکساپارین پروفیلاکسی میگیره ( حتی قبل از اینکه بیاد توی بخش ما ) ، احتمالشو رد کردن . خوشحال شدم ولی باز هم احساس میکردم که ممکنه از تشخیص اصلی منحرف شده باشن و تشخیص همون آمبولی ریه یا هر چیز دیگری به خاطر ورود کلات به جریان خون باشه .و دوباره ناراحت و کلافه بودم . چون کسی نمی دونست و به نظرم داشتن توی تشخیص اشتباه می کردن .
اما همچنان شک داشتم . صبح سرپرستار مشغول کارهاش بود .در مورد وضعیت مریض از من پرسید آژیته و عصبی بود.براش توضیح دادم . آخر صحبت هام تصمیم گرفتم چیزی ازش بپرسم . پرسیدم ممکنه به خاطر پوش کردن انسداد کاتتر آمبولی کرده باشه ، سرشو بالا و آورد و تشر آلود ازم پرسید مگه پوش کردی ؟ یهو یاد صحبتی که با جراح داشتمو و ازش پرسیدم افتادم که گفت" نه آمبولی ریه مطرح نیست" . به خاطر اینکه که جواب جراح منفی بود و من نمی خواستم بیخودی بهانه دست این سرپرستار بدم ، جواب دادم نه !
من همچنان شک داشتم که اشتباه پوش کردنو اعلام کنم یانه ، چون مساوی بود با رد کردن بقیه علل با توجه به اینکه بیمار مشکلات زیاد زمینه ای مثل جراحی اخیر ، بی حرکتی از قبل ، دیابت و اپیوم ادیکشن خوراکی و نارسایی قلبی مختصر قلب راست هم داشت . بر عهده گرفتن همه ی مسئولیت بد حال شدن بیمار و اعلام اون اشتباه ، وقتی هنوز شک داشتم ناشی از پوش کردن هست یا سایر مشکلات زمینه ای بیمار ، اصلا برام منطقی نبود . از طرفی هم می ترسیدم از برخورد عصبی پزشک و سرپرستار و همراهیان بیمار . چون کم تجربه بودم و در دوران سربازی بیمه مسئولیت هم نداشتم . همچنین با شلوغی و پرکاری اونجا و پرسنلی که من میشناختم این پوش کردن از اوناهم بعید نبود و بر عهده گرفتن این اشتباه توسط من به تنهایی درست نبود . خیلی کلافه شده بودم . آخه من آزارم به مورچه هم نرسیده بود . عاشق شغلم و خدمت به بیماران و مردم بودم و روحیه ی عاطفی و مهربونی داشتم . داشتم دیوونه میشدم از اینکه فکر میکردم این اشتباه من باعث بدحالی اون شده ولی مریض روز به روز بد حال تر میشد و یقین من به تاثیر پوش کردن در ایجاد آمبولی ریه یا MI بیشتر میشد و عذاب وجدانم بیشتر . ادم گسترش پیدا کرده بود و بیمار اینتوبه شده بود و متصل به ونتیلاتور تا اینکه 5 روز بعد متاسفانه فوت کردند . دور روز آخر پزشک به خانواده ایشون گفته بود که دیگه کاری نمیشه کرد . و اونها پذیرفته بودند و خیلی غمگین بودند اما اون روز اخر خیلی از من تشکر می کردن ولی مندلم می خواست ماجرا رو براشون بگم ولی دیگه اصلا نمی شد و دوست نداشتم حال اونها رو از این بدتر بکنم . من بعد از یکسال خدمت سربازیم تموم شد و برگشتم شهرم اما در تمام طول این مدت از عذاب وجدان شب مردم و صبح زنده شدم .حالا بعد از مدت ها که دانش و تجربه و مهارتم بیشتر شده ، مطمئن شدم که کار من اشتباه بوده و باعث مرگ رنج آور ایشون شده . و بیشتر از هر چیز دیگر از از این ناراحتم که چرا اشتباهمو اعلام نکردم و ترسیدم همه ی مسئولیتش به گردن من بیفته . عذاب وجدان خیلی شدیدی دارم و احساس می کنم که مرتکب قتل عمد شدم . چون اشتباه ممکنه از همه سر بزنه ولی اعتراف من به این اشتباه ممکنه میتونسته مانع فوت ایشون بشه . از این بابت خودمو نمی بخشم . فکر و ذکرم شده خود کشی . حتی بارها خواستم بر گردم اون شهر و آدرسشو پیدا کنم و به خانوادشون ماجرا رو بگم ولی فکر کردم و با خودم میگم این کار فقط باعث عذاب دادن خانواده ی ایشون و رنجشون میشه میشه ودیگه به نفع اون ها نیست ، چون تصور اون ها اینه که به مرگ طبیعی فوت شده . و گفتن این ماجرا فقط آرامش اون ها رو به هم میزنه و داغون می کنه .
من از فاصله ی خودم با انسانیت ، از ترسی که نذاشت من واقعیت رو بگم و از شهامتی که نداشتم ، از فرصتی که از دست دادم و ممکن بود موثر باشه ، از خیانتی که کردم ، از اینکه می تونستم جلوی مرگ یک انسان رو بگیرم اما نه تنها نگرفتم بلکه به طور ناجوانمردانه و زجر آوری هم باعث مرگش شدم ، از اینکه به جای اینکه فکر کنم و راه حل پیدا کنم ، کار غیر منطقی استخاره گرفتن رو انجام دادم ، از درد و رنجی که به یک انسان تحمیل کردم ، انسانی که با وجود همه ی این مشکلات باهاشون کنار اومده بود و دوست داشت نسبتا بهتر بشه و ترخیص شه بره خونه ولی خیلی عذاب کشید و من شاهدش بودم در عذابم و بارها خاستم تا به خاطر این کار غیر انسانیم به زندگیم پایان بدم...
اون موقع ها من واقعن همه ی علایم آمبولی ریه نمی دونستم و فکر می کردم آمبولی ریه با افت فشار یا فشار نرمال همراهه و فکر نمی کردم مشکل ایشون آمبولی باشه ، البته به خاطر سایر علایم مشکوک بودم ، بعد ها فهمیدم و مطمئن شدم که وضعیت ایشون آمبولی ریه بوده اما توی تشخیص نهایی نوشته بود نارسایی قلبی و کلیوی
ایا دوز پروفیلاکسی برای پیشگیری از آمبولی ریه در مورد ایشون کافی بوده ؟( Enoxaparin 40 mg s.c daily) ؟
ایا امکان درمان کو آگولانت بعد از تشخیص آمبولی برای ایشون وجود داشته ؟ یعنی کو آگولانت برای درمان آمبولی کنتراندیکه نبوده ؟
به نظر شما چقدر امکان بهبودی این بیمار برای این درمان وجود داشته ؟ پیش آگهی چه طور بوده ؟
آیا گزارش دادن من می تونسته جلوی مرگ بیما رو بگیره ؟ و اینکه گزارش ندادم باعث انحراف درمان و درمان اشتباه شده و مرگ بیمار شده ؟
نظر
هیچ نظری وجود ندارد
علیرضا ثابت پور پاسخ پذیرفته شده Pending Moderation
0
رای ها
Undo
بعد از هر تزریق غالبا 5سیسی آب مقطر تزریق بشه این لخته ها ایجاد نمیشه. ثانیا این بیمار پروفیلاکسی می گرفته و بسیار بعید ه که یه لخته به این کوچکی آمبولی قابل رخ بده. لخته ها برای بهم زدن همودیانامیک بیمار باید بزرگ باشن طوری که شاخه های اصلی ریوی انسدادپیدا کند.
بنابراین مطمئن باشید که هیچ گناهی از طرف شما و یا اشتباهی در ایجاد بیمار ایشان رخ نداده. خیالتان راحت. فقط نکته بالا را رعایت کنید و آب مقطر پس از هر تزریق استفاده شود
نظر
هیچ نظری وجود ندارد
  • صفحه :
  • 1


هنوز به این بحث پاسخی داده نشده است
مهمان
پاسخ شما
عکس یا فایل مورد نظر خود را با کلیک بر روی دکمه آپلود - بارگزاری نمایید - فرمت های پشتیبانی شده : gif,jpg,png,zip,rar
• حذف آپلود فایل ها (حداکثر اندازه فایل: 2 MB)
در این بخش شما می توانید جزئیات سایت خود را در اینجا ارائه کنید و فقط برای مدیران قابل مشاهده است.
© 2024 تمامی حقوق این وب سایت برای دکتر علیرضا ثابت پور محفوظ می باشد.طراحی شده توسط ارژنگ وب